بحث و اندیشه

امروزی کردن گذشته،گذشته‌ای کردن امروز

presenting the past,pasting the present

امروزی کردن گذشته presenting the past
گذشته‌ای کردن امروز pasting the present

عمران گاراژیان
عضو هیات مدیره جامعه باستان‌شناسی ایران

شیوه بیان و ارائه مطلب در این یادداشت بصورت دیالوگ بین چند نفر در یک کلاس درس است. افرادی که گفتگو می‌کنند شخصیت‌های واقعی نیستند بلکه مانند افراد داستان هستند که نویسنده برای رساندن منظورش از آنها بهره می‌برد.
کمی ‌برای آغاز کلاس دیر شده، استاد کت و شلوارپوش، وارد کلاس می‌شود. کلاس، تخصصی است و به¬ نظر می‌رسد، همه با آمادگی در آن شرکت می‌کنند. استاد به تعداد محدود دانشجویان دکتری نگاه می‌کند و در حالی¬که منابعی را از داخل کیفش بیرون می‌گذارد، صحبت هم می‌کند. فکر می‌کنم جلسهٔ گذشته درباره تئوری‌ های میان‌بُرد (Middle Range Theories) تبادل نظر کردیم. ریز بحث‌ ها را یادتان هست؟ کسی از میان دانشجویان به دیگران نگاه می‌کند و چنین شرح می‌دهد:
– به نظر اینها طیفی از روش-تئوری‌ هایی بودند که بین گذشته و حال پُل می‌زدند. یافته‌های خاموش گذشته بوسیله این روش‌ها به زبان در می‌ آمدند. منظورم این است: گویا می‌شدند. در این معنابخشی به مواد فرهنگی (یا گویاکردن) از الگوهای بافت زنده برای این مهم استفاده می‌ شد. قوم باستان‌شناسی (Ethno-archaeology)، باستان‌شناسی تجربی (Experimental Archaeology) و حتی مطالعات قوم نگارانه (Ethnography) همچنین رویکرد مستقیم تاریخی (Direct Historical approaches) در تئوری‌ های میان‌بُرد بکار گرفته می‌شدند، برای همین است که آنها را روش–تئوری نامیدم. استاد سعی می‌کند به طور غیرمستقیم دانشجو را ارزیابی کند:
– نقدی هم بر این رویکرد وارد می‌شد؟
– فکر می‌کنم در اوایل دهۀ 1980 میلادی بحثی وارد باستان‌شناسی شد که می‌توان آن را “امروزی کردن گذشته” ترجمه کرد. احتمالاً “امروزی کردن گذشته” بطور کلی، عمومی‌ترین نقدی بود که بر مجموعه روش- تئوری‌ های میان‌بُرد وارد می‌شد. فکر می‌کنم منظور این بود که در معنابخشی که با استفاده از روش – تئوری‌ های میان‌بُرد انجام می‌شود، گذشته را بیش از اندازه، امروزی تجزیه و تحلیل می‌کنند. اینجا مطمئن نیستم باید واژه تفسیر را بکار ببرم، یا توضیح و تجزیه و تحلیل را. می‌دانید: فکر می‌کنم در آن زمان رویکردهای تفسیری در باستان‌ شناسی هنوز پانگرفته بودند.
استاد کلاس را اینطور ادامه داد:
– کسی می‌تواند مثالی ملموس و منتشر شده برای تئوری‌ های میان‌بُرد بیاورد؟
حالا کلاس لحظاتی در سکوت فرو رفت. معنی این سکوت این است که افراد دارند در حافظه¬ شان دنبال مثال مطمئن می‌گردند. دانشجوی دیگری چنین شرح داد:
– فکر می‌کنم مشهورترین مثال در این میان تجزیه و تحلیل محل ‌های شکارگران و گردآورندگان غذا در آمریکای شمالی بوسیله لویئس بینفورد است (Binford 2012). همان پژوهشی که با استفاده از الگوی اسکیموهای نیونامیت برخی محل‌های روباز را محل‌ های قصابی معرفی می‌کرد. این مثال قابل دفاعی برای استفاده از روش – تئوری‌ های میان‌بُرد و خصوصیت پل گونه آنها است.
–مثال خوبی بود باز هم مثال دیگری به نظرتان می‌رسد؟ نمونه‌ای که مکمل و متفاوت از مثال ارائه شده باشد؟
بازهم سکوت سنگین حاکم می‌شود. خوب است که بتوان کلاس را اینگونه در سکوت فرو بُرد. دانشجوی دیگری که با نگاه‌ های معنی¬ دار جو کلاس را ارزیابی می‌کند، حالا مجال را پیدا کرده و سخن¬اش را آغاز می‌کند:
– نمونه دیگری، تاحدودی متفاوت از رویکرد بینفورد است، که باستان شناسان آن را رویکرد نوین ارزیابی کردند. “سمبل‌ ها در عمل” (Symbols in Action) پژوهش ایان‌ هادر (Ian Hodder ) که در افریقا انجام شده بود ((Hodder, 1982. در این پژوهش قوم باستان¬ شناسانه برای تفسیر مواد فرهنگی و معنابخشی به آنها از طریق گردآوری اطلاعات قوم باستان‌شناسی در بافت جامعه‌ای سنتی و البته زنده، روشی بکار گرفته شد که سال‌ ها بعد آغاز باستان‌شناسی فرامدرن خوانده شد.
حالا درس جلسه قبل یادآوری و مثال‌ها مُرور شده‌است! اگر شما استادِ چنین کلاسی در یکی از کشورهای خاور نزدیک باشید چگونه ادامه می‌دهید؟ بحث را در چند جهت می‌توان پیش‌ برد: اول، ادامه بحث در راستای “امروزی کردن گذشته” و پیگیری آن در منابع باستان‌شناسی اروپای غربی و آمریکای شمالی! دوم، ادامه دادن راه باستان‌ شناسی مدرن بصورت تقویت روش‌ های علمی ‌منظور علوم در باستان‌شناسی (Science in Archaeology) است. سوم، پیش بردن به سوی گرایش‌های بین رشته‌ ای تحت تاثیر علوم طبیعی مانند باستان‌ شناسی محیطی (Environmental Archaeology ) و باستان‌ شناسی زیست بومی(Ecological Archaeology)، باستان‌ زمین‌ شناسی (Geoarchaeology) و … راه‌هایی که باستان‌ شناسی و باستان¬ شناسان در اروپای غربی و آمریکای شمالی با تفاوت‌ های نظری پیمودند.
یا باستان شناس بومی (Indigenous Archaeologist) ؟ اگر استاد کلاس، یک باستان شناس بومی ‌بود بحث را به کدام سو می‌ بُرد و درباره چه بحث می‌کرد. چه راه‌ هایی پیش رو داشت؟ به نظر می‌رسد یکی از راه‌ ها پیشبرد بحث با تأکید بر مولفه¬ های بومی و موثر و در عین حال متفاوت از دنیای غرب بود. تفاوت‌ های بنیادی که باستان¬شناس بومی‌ آن را در بوم خودش درک و دریافت می‌کند، در باستان‌ شناسی جهان غرب و منابع آن مورد توجه قرار نگرفته‌ است. باستان‌ شناسی و خصوصیات آن در بافت جوامع در حال توسعه و مسائل آن موضوع متناسبی است. می¬توانیم درباره موضوعاتی بحث کنیم که پژوهشگران تاریخ باستان¬ شناسی به آن نپرداخته¬ اند. چون این مولفه¬ ها را دقیقاً و از دیدی بومی نمی¬شناخته¬ اند.
حالا نوبت استاد باستان‌شناسی با رویکرد باستان‌شناسی بومی ‌رسیده است: باستان‌شناسی مانند دیگر دانش‌ها و علوم در کشورهای خاور نزدیک، ابزاری در خدمت ساختار سیاسی قدرت است. دانشجویان عزیز، در چنین جایگاهی و در چنین بافتی، نمی‌توان دقیقاً آن را به¬ عنوان تخصص صرف (یعنی متکی به خود و مستقل) در نظر گرفت و مورد بررسی قرار داد. وجه تخصصی آن در رده‌های چندم است. منظورم این است که باستان¬ شناسی چندین کاربری در رده‌ های مختلف دارد که یکی از آنها هم تخصصی به عنوان باستان‌شناسی است. دانشجویان عزیزم در این سوی دنیا “امروزی کردن گذشته” مطرح نیست. آنچه در عمل و به صورت بسیار غیر تخصصی و از بالا و می‌توانم بگویم به صورت سنتی و ناآگاهانه انجام می‌شود ” گذشته‌ای کردن امروز” است. ساختار سیاسی و حاکمیت از بالائی در جوامع خاور نزدیک از گذشته برای گردآوردن نظر های متفرق زیر عَلُمی به اسم هویت استفاده می‌کنند. کاش حاکمیت‌ ها در همین حد بسنده می‌کردند. گذشته احتمالاً در منظر آنها گستره ناشناخته‌ای است که ناشناخته بودن آن زمینه را برای استفادهٔ ابزاری از آن بالا برده است (شاید، مطمئن نیستم، تخصص¬ زدائی در میراث فرهنگی هم به همین دلیل انجام می‌شود). حیرت افکنی، رازآلودگی، تعصب چه کور و چه آگاهانه– یعنی چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا– در جوامع خاور نزدیک مصرف دارد. ما امروزمان را بصورت خودخواسته‌ با گذشته می‌ آمیزیم تا برای خود قدرت اجتماعی و سیاسی فراهم آوریم. این “گذشته‌ای کردن امروز” گوئی وارونه فرآیند “امروزی کردن گذشته” است که دید و دغدغه‌ ای تخصصی در دهه‌های هشتاد و نود میلادی بود. در این سوی دنیا، تخصص تقریباً معنایی ندارد. گذشته بطور غیرتخصصی در بافت جامعه بازتولید می‌شود. سنت و رویکرد سنتی، بازتولید گذشته را در دوری بسته پیگیری می‌کند. اینجا سیاست و ساختار سیاسی از هر اهرمی ‌برای توجیه خود و جایگاهش استفاده می‌کند. گویی این توجیه‌ ها ضرورت تداوم قدرت است. قدرتی که اتفاقاً به سبب توجیه‌ های یاد شده، کمتر تبدیل به اقتدار می‌شود (منظور از اقتدار، قدرتِ دارای مقبولیت عام است.) سنت، یکی از آن اهرم‌ ها است. گذشته، یکی دیگر از ابزارها برای برساختن و توجیه کردن قدرت در بافتِ جوامعِ معاصر خاور نزدیکی است. با این روش ساختارهای قدرت برای خود طرفداران کَر و کور و گوش‌ به‌ فرمان جمع می‌کنند. این یکی از راه‌ ها برای بسیج کردن نیروهای سرگردان در عرصه‌های اجتماعی است. کاربرد این نیروها، بیشتر در بزنگاه‌ های تاریخی یا زمان‌ های حساس است. پس از این استفاده، این نیروها رها می‌شوند و می‌توان انتظار داشت که سرخورده و دوباره سرگردان شوند، تا مُد جدیدی در موقعیت جدیدی پدید آید. ناپایداری‌ های اجتماعی – سیاسی کمتر از ده سال اخیر در خاور نزدیک هم می‌تواند از همین منظر مورد مطالعه قرار گیرد.
رویکرد تخصصی باستان شناس در اینجا (خاورنزدیک) تقریباً به کار نمی‌ آید. چون اگر متخصص در صحنه باشد، نمی‌توان صحنه را هر طوری که حاکمیت و قدرت حاکمه می‌خواهد بگرداند. گذشته ابزاری برای برساختن قدرت و نمایاندن آن به‌صورت اقتدار است. بر دامن قدیم‌ ترین و اولین‌ ها آویختن و دارندگان پیشینه‌ های درخشان را به خدمت در آوردن، بازی سیاست و قدرت است. گذشته منبعی سرشار برای غوغاسالاری است. گذشته در بافت اجتماعی کشورهای خاور نزدیک، هم زمینه است و هم طرح! همه چیز دارد، هم فاعل، هم صحنه است و هم مفعول! هم قاتل و هم مقتول! هم بازیگر و هم تماشاگر و هم داستان. “گذشته‌ ای کردن امروز” چیزی است که در جوامع خاورنزدیکی و در حال توسعه از ترکیه تا مصر و پاکستان و از طالبان تا دولت‌ های لائیک ترکیه می‌توان دید.
از گوشه کلاس، دانشجویی که از بحث استاد به ستوه آمده می‌ پرسد:
– مثالی هم می‌ توانید بزنید؟
– منظورت برای “گذشته‌ای کردن امروز” است؟ چرا نمی‌ توان؟ در اطراف شما شب و روز دارد اتفاق می‌افتد. پیشنهاد “مکتب ایرانی” آنگاه که متخصصان تاروُمار می‌شوند، منظورم انتقال بخش‌ هایی از سازمان میراث فرهنگی از تهران به شیراز و اصفهان است. نمایش استوانه کوروش: واقعاً اگر “گذشته‌ای کردن امروز ” نیست، چه نامی ‌می‌ توان بر آن نهاد! کدام متخصصان در این برنامه‌ ها مشاوره می‌دهند؟ در کدامیک می‌توان رویکردی تخصصی دید؟ کدامیک با پشتوانه پژوهشی مثل پژوهش‌ های باستان‌ شناسی انجام می‌شود؟ نمی‌دانم، آنچه می‌گویم نیازمند گذشت زمان است، آینده معلوم، احتمالاً نشان خواهد داد؛ تأسیس خانه باستان شناسان با شعار نهادی تخصصی، اما تأسیس شده و افتتاح شده بوسیله دولت و سازمان میراث فرهنگی می‌تواند مثال دیگری باشد.
دانشجویی که در گوشه کلاس نشسته بود سؤالش را ادامه می‌دهد:
– خوب شما دو رویکرد “امروزی کردن گذشته” و “گذشته‌ای کردن امروز” را با دو منشأ و در دو بافت تاریخی– اجتماعی شرح دادید. مثال‌ هایی هم ذکر کردید. فکر نمی‌کنید ذهنیت‌ ها از گذشته را مغشوش کرده‌اید. این طور بپرسم: گذشته را چگونه معرفی می‌کنید؟!
– گذشته به مثابه منبع است به همین کلیت! منبعی که هم زمینه بهره برداری به‌ صورت تخصصی و هم زمینه بهره برداری به‌ صورت ابزاری را فراهم می‌کند. منبعی که هم می‌توان واقعیت‌ ها را براساس آن شناخت و شناساند و هم می‌توان با آن به تعصب‌‌‌ ها دامن زد. هم می‌توان آگاهی داد و هم می‌ توان توده‌ های متعصب کر و کور را با آن بسیج کرد.
-چه روش‌ هایی برای استفاده از این منبع پیشنهاد می‌کنید؟
– اول، بهتر است شرح دهیم که برخلاف دیدگاه‌ های رسانه‌ ای وغوغاسالاری مرسوم، برای شناخت و شناساندن، یا واقع‌نمایی گذشته، روش‌ ها و روش‌ شناسی‌ های تخصصی هست. باید بتوانیم اعتبار این روش‌ها در جامعه نهادینه کنیم. بهره‌ برداری بدون روش‌ شناسی‌ های قابل دفاع و تخصصی مورد تأیید نیست (نمایش فردی به عنوان کوروش با چفیه‌ای در گردنش اش مثال بهره برداری بدون روش و روش¬ شناسی است). افراد، گروه‌ها، طیف‌ ها و احزاب همه و همه از گذشته بهره‌ برداری می‌کنند. اما نباید از یاد برد که روش معتبر در تحقیق و تفسیر و توضیح گذشته به آن اعتبار می‌دهد. روشمند بودن بر هدفمند بودن در شناخت گذشته ارجحیت دارد. حال آنکه گوئی در اینجا (خاور نزدیک) هدف وسیله را توجیه می‌کند. هدف این است که چیزهایی بوسیله منبع گذشته در زمان معاصر مورد تأیید و تأکید قرار گیرد. برای همین موضوعاتی از میان انبوه اطلاعات، بافت‌ ها و چشم‌ اندازهای گذشته، برای منظورهای خاص گزینش می‌شوند. متخصص با روش‌ هایش شناخته می‌شود و رویکردهای تخصصی نیز اعتبارشان را مدیون روش‌ های که به¬ کار می‌گیرند هستند. به نظر من، دانشجویان دوره‌ های تخصصی بهتر است در دانسته¬ هایشان در مورد روش¬ های باستان¬ شناسی و کسب تبحر و تجربه در مورد روش‌ های باستان¬ شناختی بکوشند، تا از این طریق اعتبار کسب کنند. البته در خاور نزدیک راه دیگری وجود دارد: برای پیوند با ساختار قدرت و حاکمیت راه‌ ها و کانال‌ هایی پیدا کنند. و گاه با دیدی تخصصی خودشان و تخصص¬ شان، به مثابه ابزار برای اعمال حاکمیت یا برای توجیه اَعمال عوامل حاکمیت به کار گرفته خواهند شد. اینکه این عاملان دانسته ابزار می شود یا ناخودآگاه و ندانسته در خدمت حاکمیت های سیاسی قرار می¬گیرند، بحث دیگری است که در آینده بهتر است در موردش بحث کنیم.
وقت این کلاس به پایان رسید تا جلسه‌‌ای دیگر و گفتاری دیگر.
-به سئوالات دیگر پاسخ نمی‌گویید؟
– نه چون زمان نیست سؤال‌ های سنجیده و اندیشیده شده را در جلسه آینده بررسی و درباره آنها تبادل نظر خواهیم کرد.

Binford, Lewis (2012) reprint of 1978 version)Nunamiut Ethnoarchaeology. NewYork: Percheron Press
Hodder, Ian (1982) Symbols in Action: Ethnoarchaeological Studies of Material Culture. Cambridge: Cambridge University Press

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن