یادداشت «جامعۀ باستانشناسی ایران» دربارۀ وقایع ناگوار هفتههای اخیر کشور
در پی وقایع ناگواری که طی هفتههای گذشته در میهن ما رخ داده است، «جامعۀ باستانشناسی ایران» بر اساس درک خود از این شرایط و با امید به بهبود شرایط و فرا رسیدن روزهایی بهتر، یادداشتی را منتشر کرده است.
***
متاسفانه سالهاست که مردم میهن ما ایران، با مشکلات گوناگون دست و پنجه نرم میکنند و انتظار دارند ارکان حاکمیت به ویژه دولتها با درک واقعیتها و پرهیز از نادیده گرفتن علل و عوامل شکلگیری مشکلات، شرایط را بهبود بخشند. پژوهشگران، دانشمندان و متخصصان بارها مشکلات و خطر شکلگیری و عمیق شدن بحرانهای گوناگون اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تا بحرانهای زیست محیطی و میراثی را گوشزد کردهاند و خطر انباشت آنها را یادآور شدند اما سخن آنها همواره از سوی کارگزاران نادیده گرفته شده است. حکمرانی و کشورداری به مثابۀ امری اجتماعی، آیین و آدابی دارد. از قضا در این سرزمین و نزد این مردم و ملّت تاریخی به خوبی فهم و تجربه شده و به فراوانی الگوهای مناسب مملکت داری را ارایه کردهاند. به اذعان دانشوران و اهل اندیشه، از ضرورتهای حکمرانی خوب، بهرهمندی از آگاهی و معرفت تاریخی و خوانش و ارزیابی تجربیات ارزشمندی است که بشر در دورههای گوناگونِ تکوین و تطوّر فرهنگی و تمدنی خود داشته است. گرچه باید از دانشهای تازه و تجارب جهانی بهره برد اما آینده، یکسره بریده از اتفاقات و رخدادهای گذشته نیست.
فساد و ناشفاف بودن، نابرابری و بیعدالتی، تورم و گرانی، فقر و بیکاری، تبعیض و انحصارطلبی، ناواقع ببینی و بیتوجهی به نگاه تخصصی و کارشناسی در ادارۀ امور، بازیچه شدن قانون و پاسخگو نبودن، رفتارهای قشری و برخی قرائتهای سختگیرانۀ دینی در کنار نادیده گرفتن حقوق شهروندی و تصمیمگیریهای نامعقول و نادرست در ادارۀ مملکت خشم عمومی را به شدت برانگیخته و باعث سلب اعتماد عمومی و از دست رفتن سرمایۀ اجتماعی شده است. در بسیاری از زمینه ها افراد ناآگاه و ناتوان با ایجاد شبکهها و محافل، ادارۀ امور را به دست گرفته و به نیروهای کاردان و توانای دلسوز واقعی نهاده نمیشود تا فرصتهای بهبود سطح زندگی مردم و مجال رشد و اعتلاء کشور پیاپی از دست میرود. تدوام چنین شرایطی سزاوارانه و در شأن این مملکت و مردم نیست. گویی قوّۀ عاقله در مدیریت ارکان کشور غایب است. نمونههای گوناگون تاریخی پیش روی ماست تا نشان دهد که بیعدالتی و فساد گسترده، مدیریت نادرست منابع (انسانی و طبیعی) و پرهیز از مواجهه با ریشهها و عاملان بحرانها چگونه میتواند فاجعه آفرین باشد. سیستمهای سیاسی و ساختارهای اجتماعی حدی از تاب آوری را برخوردارند و در غیاب خردورزی، واقع بینی و گشایشهای لازم و بهنگام، ناگزیر فرو میپاشند. اعتبار و پایداری نهادهای سیاسی و اجتماعی نسبت مستقیمی با کارآمدی آنها در پیوند با فهم و حل مسائل و مشکلات کشور و مردم دارد و فرصتهای اصلاح ساختارها، رویکردها و سامان بخشیدن به امور همیشگی نیستند.
اتفاقات ناگوار و اعتراضات دو ماه گذشتۀ در کشور، ما را وادار میکند تا یادآور شویم؛ خوانش تاریخ و درنگ در باب علل حوادث و پایداری و ناپایداری حکومتها همیشه ضروری و درس آموز است و میتواند به بازبینی روندها و الگوهای رفتاری سیستمهای سیاسی و اجتماعی کمک کند و از فرو غلطیدن در ورطههای هولناک پیشگیری نماید. دخالت و تصمیمگیریهای بیرونی همیشه به هدر رفتن منافع ملی در پای بیگانگان و دامهای گستردهتر انجامید. انکار، چشم پوشی و سرپوش گذاشتن بر ریشهها و علل روشنِ داخلی و واقعی مشکلات کمکی به حل مسائل جامعه نمیکند و شرایط را پیچیدهتر و بدتر میکند. تجربههای تاریخی و جهانی نشان میدهند که «گفتگوی صادقانه» با مردم و رعایت حقوق و پذیرش خواستههای آنان از جمله ضروریات حکومت داری و همراهی آنها همیشه گرهگشای مشکلات است. صدای مردم، پژوهشگران، کارشناسان، نویسندگان، هنرمندان و افراد آگاه و دلسوزی که بارها هشدار داده و هنوز انذار میدهند را میبایست شنید و به آنها توجه جدی کرد: «العاقلُ بالاشاره…»
«جامعۀ باستانشناسی ایران»
آبان 1401