چرا متقلبان باستانشناس سعی دارند ما را فریب بدهند؟
چون همیشه از دل تقلب، داستان جالبتری بیرون میاید!
(این مطلب ترجمه چکیدهای است که سال 2015 منتشر شده، شاید اندکی قدیمی باشد ولی نکات جالبی در آن هست).
شاید مشهورترین و حتی بهترین تقلبی که در باستانشناسی انجام شده همان مرد پیلت داون (Piltdown man) باشد که توسط یک باستانشناس آماتور در بریتانیا انجام شده بود. باستانشناس آماتور، چارلز داوسون (Charles Dawson)، حدود سال 1912 مجموعه استخوانهایی را سرهم کرد و آن را به عنوان فسیل انسان و حلقه گمشده فرگشت بشر معرفی کرد. سالها طول کشید که فاش شد که این فسیل در واقع ترکیبی از جمجمه انسان امروزی، آرواره اورانگوتان و دندانهای شامپانزه است که توسط چارلز داوسون سرهم بندی شده است. اما همین تقلب علمی سالها بریتانیاییها را شادمان نگه داشت چون برای بریتانیاییها بدین معنا بود که نخستین انسان نه فرانسوی، نه آلمانی، نه ایتالیایی، نه چینی و نه افریقایی بود، بلکه نخستین انسان یک بریتانیایی بوده است.
این عقده و وسواس برتریجویی در سالهای نه چندان دور، موجب تقلبهای مشابه در ژاپن هم شد که باعث شرمساری زیادی بود. شینیچی فوجیمورا (Shinichi Fujimura)، مدیر ارشد موسسه پارینهسنگی توهوکو (Tohoku Paleolithic Institute)، یکی از باستانشناسان مشهور ژاپن بود که همکارانش دستان او را “دستان خدا” مینامیدند چون کشفیات جالب اغلب توسط او انجام میشد. نخستین کشفیات فوجیمورا دست افزارهای سنگی بود که قدمت آنها را 40 هزار سال تعیین کرد. بعدها این تاریخ را عقبتر برد و قدمتی دست کم 500 هزار ساله برای آن دست افزارها تعیین کرد. بین سالهای 1980 تا 2000 میلادی فوجیمورا 150 تا 200 محوطه باستانی در ژاپن را کاوش کرد و برپایه تفاسیر وی، ژاپن بسیار بسیار قدیمیتر از آنچه که فکر میکردیم توسط انسان ساکن شده بود. علیرغم گسترش شایعات درباره کشفیات وی، فوجیمورا همچنان به انتشار مقالات و کتابهای خود ادامه داد و همکارانش نیز همیشه او را مورد استناد و ارجاع قرار میدادند. به خاطر شهرتی که داشت، کشفیات و کارهای فوجیمورا هیچگاه به چالش کشیده نشد. اینطوری ژاپن پر از افتخار بود و از این فخر لذت میبرد. در سال 2000 این نمایش از هم پاشید. روزنامه ماینیچی شیمبون (Mainichi Shimbun) ویدئویی را منتشر کرد که در آن نشان میداد که فوجیمورا در حال قرار دادن دست افزارهایی در زیر خاک است که قرار بود روز بعد آنها از زیر خاک درآورد و یا “کشف” کند. در واقع شهرت و اعتبار فوجیمورا نیز در همان ویدئو به سرعت دفن شد. چیزی که فوجیمورا میخواست و آرزو داشت در واقع یک ژاپن کهنتر بود، اگر باستانشناسی شواهد و مدارکی برای این خواسته در اختیارش قرار نمیداد، این کمبود را خودش باید جبران میکرد.
ایدئولوژی مذهبی هم از جمله حوزههایی است که باعث بوجود آمدن تقلبهای باستانشناسی شده است. شاید بتوان گفت که برخی از عجیب و غریبترین تقلبهای باستانشناختی با انگیزههای مذهبی انجام شده است. کلیسای رم یکی از جاهایی بود که چنین تقلب عجیبی در آن رخ داده است. داستان از این قرار بود که شارلمانی (Charlemagne) شاه فرانک ها (742-814 میلادی)، بقایای مقدسی را به پاپ لئو سوم و برای سپاسگزاری تقدیم میکند. این بقایای مقدس را همه پوست ختنهگاه حضرت مسیح (ع) میشناسند. چطور چنین چیزی به دست شارلمانی رسیده بود؟ در عین حال شایع هم شده بود که همسر امپراتور بیزانس آن را به عنوان هدیه ازدواج شارلمانی به وی هدیه داده بوده است. چنین اثری بعدها الهام بخش موارد دیگری در اروپا شده بود، طوری که در 8، 12، 14 یا حتی 18 شهر اروپای قرون وسطی چیزی به عنوان پوست ختنهگاه حضرت مسیح (ع) نگهداری میشد. مثال مشابه دیگر کفن معروف به “کفن تورین” (Shroud of Turin) است که شاید بسیاری از ما تصویر آن را دیده باشیم. پارچهای است که تصویر انسانی روی آن نقش بسته و باورمندان بسیاری بر این باورند که کفن حضرت مسیح (ع) بوده و تصویر وی روی آن نقش بسته است. بسیاری هم میدانند که این پارچه قدمتاش به زمان حضرت مسیح (ع) نمیرسد ولی به هر حال، مایه درآمد مالی بسیاری برای کلیسا بوده است. سال (2015) نزدیک به 1 میلیون نفر بازدید از این پارچه را رزرو کردند. افزون بر موارد بالا، مثالها و موارد بسیاری دیگر هم هست که در مقالهای که از لینک زیر میتوانید دسترسی پیدا کنید، میتوانید درباره آنها بخوانید.
شرلوک هلمز (کارآگاه مشهور) متوجه یک نوع شادمانی میشود که در همه پدیدآورندگان این تقلبها دیده میشود. “چیزی دروغین بیآفرین، کسی را پیدا کن و قانعاش کن که آن چیز واقعی است، و به این ترتیب، علم به اینکه آن چیز دروغین است تبدیل به واقعیتی میشود که فقط پدیدآورنده از آن آگاه است”. خود این آگاهی که فقط در یک نفر جمع شده است، برای پدیدآورنده شادمانی برانگیز است. مارک تواین نویسنده مشهور امریکایی این حس را چنین توصیف میکند: “شادمانی و آرامش ناشی از ایجاد یک راز یا سرّ که با انجام یک فریب موفقیت آمیز بدست میاید”. حال میتوان به حس خصوصیای که فوجیمورا قبل از فروپاشیاش داشت بهتر فکر کرد. شاید عصر معجزات به پایان رسیده باشد، اما براي افسانه و اسطوره همیشه علاقمند و مخاطب هست.
جزئیات مقاله را از وبسایت ایان (Aeon) و از لینک زیر میتوانید ببینید و بخوانید.
https://aeon.co/essays/why-do-archaeological-fraudsters-work-so-hard-to-deceive-us
جامعه باستان شناسی ایران Society for Iranian Archaeology©