بحث و اندیشه

آریایی ها، (نقدی بر ادعاهای ژنتیک-قوم شناسی اقوام ایرانی)

شنبه 15 بهمن ماه 1390

آریایی ها، (نقدی بر ادعاهای ژنتیک-قوم شناسی اقوام ایرانی)

حامد وحدتی نسب، عضو هیات مدیره جامعه باستان‌شناسی ایران

قریب به سه دهه از ورود علم ژنتیک به پژوهشهای باستان شناسی می گذرد. در خلال این مدت بسیاری از نظریات و مدلهای باستان شناختی در خصوص پیدایش، جابجایی و تعامل اقوام باستانی که پیشتر بر مبنای ریخت شناسی داده ها و مقایسه آنان انجام می پذیرفت، با استفاده از مواد وراثتی (DNA) مستخرج از استخوانهای اقوام مختلف باستانی مورد بازبینی مجدد قرار گرفته، برخی تایید و برخی نیز مردود شدند. به تازگی یکی از پژوهشگران ایرانی این عرصه در دانشگاه پورتموث کشور انگلستان در مصاحبه ای تلویزیونی مدعی گردید که مطالعات انجام شده توسط وی بر روی نمونه های مواد وراثتی اقوام مختلف ایرانی حاکی از این است که: دسته بندی های رایج اقوام ایرانی (همچون آذری، کرد، بلوچ و …) فاقد مبنای وراثتی بوده، میزان بسیار کمی از ژن آریایی در اقوام ایرانی امروزین و همچنین ساکنین شهر سوخته در 4 هزار سال پیش مشاهده شده و اختلاط ژنتیکی اقوام ایرانی با مهاجمان مغول و عرب کم بوده است. موارد فوق منجر به بروز بحثهای فراوانی در جوامع باستان شناسی و انسان شناسی ایران گردید، از همین روی نگارنده لازم می بیند با توجه به پیشینه پژوهشی خود نکاتی را در این خصوص متذکر گردد.

یکی از اولین اصول در روش تحقیق علمی، مرجع شناسی و صحبت با استناد به مراجع محکم و مرتبط است. در همین خصوص با توجه به آشنایی نگارنده با پژوهشگر محترم و نحوه انجام پژوهش فوق پرسشی مهم طرح می گردد و آن اینکه چگونه نتایج این پژوهشها تاکنون پس از گذشت قریب به 7 سال در هیچ ژورنال تخصصی و معتبر جهان به چاپ نرسیده و ایشان تنها هر چند سال یکبار به تکرار و یا در برخی موارد به نقض ادعاهای قبلی خود از طریق مصاحبه با ارباب جراید می پردازد؟ هر دانش پژوهی می داند فرایند چاپ پژوهشهای علمی در نشریات معتبر بسیار پیچیده بوده و سردبیران چنین نشریاتی با فرستادن مقالات به متخصصین مربوطه به میزان بالایی از صحت و سقم آنان اطمینان حاصل می نمایند. گاه در خلال این روند مقاله بارها و بارها مورد ویرایش و نقد علمی قرار گرفته و در بسیاری از موارد در صورت ضعف بنیادی نویسنده در دفاع از ادعاهای خود مقاله رد می گردد.

فارغ از نکته مطروحه در بالا، پرسشی بنیادین در خصوص ادعای این پژوهش این است که نمونه گیری های اولیه انجام شده بر روی اقوام ایرانی بر چه اساس و معیاری بوده است؟ به بیانی دیگر چه کسی را آذری یا کرد محسوب می نماییم؟ آیا هر شخصی که به زبان آذری تکلم کرده و در شمال غرب ایران زاده شده از نظر منشا و قوم شناسی نیز لزوما آذری است؟ با چه معیاری از عدم اختلاط ژنتیکی اشخاص نمونه گیری شده اطمینان حاصل شده است؟ ایران به لحاظ جغرافیایی در مسیر یک چهار راه قرار گرفته و اقوام ساکن در نواحی مرزی آن به درجات بالایی با دیگر اقوام در طول زمان اختلاط ژنتیکی داشته اند. بدیهی است نمونه گیری از این اقوام به جهت میزان بالای تبادلات ژنی هیچگونه دسته بندی خاصی را میان اقوام نشان نداده و از همین روی ایشان این عدم گروه بندی را به بی معنا بودن اقوام حال حاضر در ایران ترجمه نموده اند. حال آنکه چنانچه در روند جمع آوری نمونه ها دقت لازم به خرج داده می شد، شجره نامه افراد تا سه نسل مورد بررسی قرار می گرفت و تنها از افراد ساکن در مناطق دور افتاده که شانس بیشتری برای مصونیت از اختلاط ژنتیکی داشته اند نمونه برداری می گردید، شاید نتایج به گونه ای متفاوت رقم می خورد. اینان از زمره مواردی هستند که نگارنده کاملا از عدم رعایتشان توسط پژوهشگر محترم اطمینان دارد.

نکته دوم و مهم دیگر اشاره به موضوع نژاد آریایی و درصد بسیار پایین ژن آریایی در ایرانیان امروزین است. واژه اقوام آریایی یکی از بحث برانگیز ترین واژگان در باستان شناسی ایران و خاورنزدیک است و برخی پژوهشگران عامدانه از بکار بردن آن (به دلیل ملاحظات تاریخی همچون نازیسم و فاشیسم قرن بیستم) خودداری کرده و به جای آن از اقوام آسیای مرکزی استفاده می کنند. فارغ از این نکته پرسش اصلی اینجاست که ژن آریایی مورد نظر ایشان که نمونه های اقوام ایرانی حاضر با آن مقایسه شده اند چیست و به کدام جمعیت تعلق داشته است؟ در همین رابطه ایشان به استخراج ماده وراثتی از استخوانهای شهر سوخته اشاره داشته که با توجه به اشراف نگارنده به مباحث تکنیکی استخراج DNA از استخوانهای باستانی و مشاهده حضوری آزمایشگاه ایشان در دانشگاه پورتموث، انجام موفقیت آمیز چنین امری توسط نامبرده را بسیار نامحتمل می دانم.

در خصوص میزان پایین آمیختگی ژنی مابین ایرانیان و مهاجمان مغول نیز اشکال در نمونه گیری خود نمایی می کند. حمله اقوام مغول به ایران در دو مقطع یکی توسط چنگیز به سال 1221 میلادی و دیگری توسط تیمور به سال 1400 میلادی رخ داده است. نظر به نزدیکی نسبی زمانی این حملات و قرار داشتن در دوره ای که ثبت و ضبط اتفاقات مرسوم بوده است، اطلاعات نسبتا جامعی از کم و کیف این حملات موجود بوده و از آنجمله گردن زدن مردان و پسران جوان شهرهای مغلوب و به اسارت بردن زنان و دختران. این حملات در طیف وسیعی از نجد ایران و مدت زمان طولانی انجام شده که بی شک نقش غیرقابل انکاری در شکل گیری خزانه ژنتیکی مردمان حال حاضر ایران زمین داشته است. جمله معروفی است که عنوان می دارد از هر 8 نفر انسان زنده روی کره زمین 1 نفر دارای ژن مغول است! حال چگونه پژوهش اخیر به نتایجی غیر از آنچه در تاریخ و مطالعات باستان شناسی ثبت شده رسیده است، نکته ای در خور تامل است.

در خاتمه لازم به ذکر است مطالعات ژنتیکی بر روی مواد وراثتی انسانهای امروزین حاکی از این است که تمامی انسانهای حاضر به میزان بسیار زیادی با یکدیگر مشابهت ژنتیکی داشته و این درجه از میزان یکنواختی به حدی زیاد و تعجب آور است که درجه گوناگونی ژنی در یک گروه شمپانزه در شرق آفریقا از میزان گوناگونی ژنی در میان تمامی مردم کره زمین بیشتر است. این نکته و نکاتی دیگر از این قبیل دیر زمانی است که انسان شناسان را بر آن داشته تا از به کار بردن واژه نژاد دوری جسته به جای آن از اقوام فرهنگی استفاده کنند.

 

این مطلب پیش از این در روزنامه شرق به تاریخ 1390/09/28 به چاپ رسیده بود.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن