دوشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۵

تاریخ و جامعه‌ی ایران در شبکه‌های اجتماعیِ اینترنتی

کریم علیزاده
عضو جامعه‌ی باستان‌شناسی ایران

در میان شمار بالای مطالب و آگاهی‌هایی که همه روزه در شبکه‌های اجتماعی اینترنتی همرسانی می‌شود برخی نیز در رابطه با تاریخ کهن یا معاصر ایران است که گاهی محتوای آنها از نظر علمی درست نیست یا اصالت و سندیت ندارند. ولی ماه‌ها و گاهی سال‌ها آن مطالب یا مشابه آنها همچنان ممکن است در دنیای اینترنت در گردش باشد و ممکن است بارها و بارها آنها را دریافت کنیم و در آینده نیز ممکن است این اتفاق بیفتد. به راستی چرا چنین است؟ چرا مطالبی که از نظر علمی درست نیست از چرخه‌ی همرسانی‌های اینترنتی حذف نمی‌شود و همچنان میان کاربران اینترنتی پخش و همرسانی و حتی گاهی گسترش پیدا می‌کند؟ مدت‌ها بود یا شاید درست‌تر بگویم چند سالی بود که این موضوع یکی از چالش‌های ذهنی‌ام بود اما هیچگاه فکر نکردم که مطلبی درباره‌ی آن بنویسم تا اینکه چندی پیش نتایج یک پژوهش میدانی/اینترنتی مرتبط با این موضوع خواندم که الهام بخش این یادداشت شد.
از روزی که اینترنت در زندگی مردم برای خود جای باز کرد بیش از دو دهه می‌گذرد و شبکه‌های اجتماعی اینترنتی امروزه در زندگی مردم به قدری رخنه کرده‌اند که زندگی بی‌ اینترنت، بی‌ فیسبوک، بی‌ تلگرام، بی‌ توئیتر و غیره را نمی‌توان تصور و ممکن دانست. امروزه اینترنت نه تنها انحصار بسیاری از رسانه‌ها و منابع آگاهی‌رسانی و خبررسانی را شکسته، بلکه ابزارها و امکانات اینترنتی به تک‌تک مردم بویژه جوانان این امکان و اجازه را داده که هر کدام بی‌واسطه بتوانند نقش یک رسانه و منبع آگاهی‌رسانی را بازی کنند و سخنان و باورهای خود را نیز مستقیم به گوش شنوندگان و خوانندگان برسانند. اما در کنار آگاهی‌هایی که همرسانی می‌شود، بدآگاهی (۱) نیز به راحتی در میان مردم در گردش است. از این رو، این پرسش مهم پیش میاید که چطور می توان آنها را راستی‌آزمایی کرد یا اصالت و سندیت مطالبی که از شبکه‌های اجتماعی و اینترنت دریافت می‌کنیم را بررسی کرد. این مسئله تبدیل به یک مسئله‌ی پیچیده و بزرگی شده است.
گروهی از پژوهشگران ایتالیایی در آزمایشگاه علوم اجتماعی محاسباتی (۲) درباره‌ی پخش بدآگاهی در اینترنت دست به انجام یک بررسی زده‌اند که نتایج بسیار جالبی در پی داشته است. نتایج این بررسی را چندی پیش میکلا دِل ویکاریو(۳) و همکارانش در مجله‌ی پی.ان.ای.اس (۴) منتشر کرده‌اند و از آن روز تاکنون ژورنالیست‌ها و پژوهشگران به پیشواز نتایج آن رفته و در تجزیه و تحلیل‌های اجتماعی خود از آن بهره می‌برند.
پرسشی که برای ویکاریو و همکارانش مطرح بوده این است که مصرف اخبار و آگاهی در دنیای اینترنت چگونه است و از چه الگوهایی پیروی می‌کند؟ در پخش و همرسانی آگاهی‌ها و بدآگاهی‌ها در میان کاربران چه عواملی نقش مهم یا تعیین‌کننده بازی می‌کنند؟ این پژوهشگران پس از انجام بررسی‌های خود درمی‌یابند که بسته به علاقه‌های مردم، تراکمی معنادار در گروه‌ها و شبکه‌های اجتماعی شکل می‌گیرد که اعضای آنها همفکر، همسو و گرایش هستند و در آنها مطالبی را میان خود پخش و همرسانی می‌کنند. بررسی این پژوهشگران نشان می‌دهد که حتی اگر برخی از مطالبی که همرسانی می شود بی‌پایه (بدآگاهی) باشند، زود و به راحتی در میان اعضا و گروه های همسو پخش و گسترش می‌یابند. این بررسی میدانی در گروه‌های فیسبوک انجام شده، ولی می‌توان نتایج آن را به گروه‌ها در شبکه‌های اجتماعی دیگر همچون توئیتر، تلگرام و غیره نیز تعمیم داد. این بررسی نشان می‌دهد که کاربران اغلب با مطالب و آگاهی‌ها بصورت گزینشی برخورد می‌کنند و مطالبی را برای دیگران می‌فرستند که با پیام یا پیام‌های آن موافق هستند و مطالبی که مورد پسندشان نیست را برای دیگران نمی‌فرستند. اگر مطالب، نظرات، یا داستان‌ها با آنچه که افراد از پیش به آن باور دارند نزدیک یا همسو باشد، احتمال اینکه آن را همرسانی کنند بالاست. نتیجه این می‌شود که با گذر زمان، تراکمی خوشه‌ای و معناداری از افراد همفکر در گروه‌ها ایجاد می‌شود که در نتیجه‌ی آن گروه‌های همسو و تک‌قطبی (۵) شکل می‌گیرند.
نکته‌ای در نتایج این بررسی‌ها دیده می‌شود که گذرا به آن اشاره شده ولی دیگران بر اهمیت آن بسیار تاکید کرده‌اند این است که وقتی مطالب و باورها در گروه‌های همسو همرسانی می‌شود و مورد پسند افراد بسیاری قرار می‌گیرد، پس از مدتی یک نسخه‌ی افراطی‌تر و تندروانه‌تری از آن باورها زاده می‌شود. در واقع تایید بسیار از سوی همگروهی‌ها احساس اعتماد به نفس و اطمینان‌خاطر بیشتری ایجاد می‌کند و فرستنده می‌کوشد مانند آن مطلب بیشتر و حتی غلیظ‌تر و تندتر در همان رابطه بفرستد. به گفته‌ای دیگر، در گروه‌های همسو یک روند خودتاییدی، خودپسندی، و یا تاییدهای طرفدارانه ایجاد می‌شود که در آن حالتی شبیه “خود گویی و خود خندی” به وجود می‌آید.
سوی دیگر این سکه این است که در گروه‌ها، نظرات و باورهای متفاوت و متضاد به راحتی جریان پیدا نمی‌کند یا نادیده گرفته می‌شود و در نتیجه گفتمان تک‌قطبی ایجاد می‌شود. اگر مطالب و ایده‌های کسی پسندیده نشود، ممکن است به کناره‌گیری، گوشه‌گیری، و احساس ناخودی بودن برسد یا گاهی ممکن است حتی با خواری و تحقیر از سوی دیگر اعضا روبرو شود. اینگونه است که الگوهایی در پخش و همرسانی مطالب شکل می‌گیرند و اینگونه است که یک مطلب نادرست و غیرمستند که اصالت ندارد ممکن است ماه‌ها و سال‌ها در میان کاربران در گردش باشد و حتی هیچ وقت حذف نشود چون همواره مورد تایید قرار می‌گیرد و نظرات مخالف یا متضاد شنیده نمی‌شود. چنین الگوی همرسانی ممکن است در ارتباط با زمینه‌ها و موضوعات گوناگونی اتفاق بیافتد از جمله مسائل سیاسی، اقتصادی، ادبیات، تاریخ و غیره. آنچه مرا بر آن داشت که این یادداشت را بنویسم، مسائلی است که درباره‌ی تاریخ و باستان‌شناسی ایران می‌بینیم و می‌خوانیم. بنابراین مثال‌هایی که در زیر می‌آورم در این ارتباط هستند.
در اینجا مثال‌هایی می‌آورم که نشان می‌دهد چگونه مطالب متاثر از باورهای اولیه و برپایه‌ی پیش‌داوری‌ها گزینش و همرسانی می‌شوند و سپس با تایید و پسند افراد خودی و همنظر، اندک‌اندک حالتی تندروانه‌تر به خود می‌گیرند و سرانجام از دل آن مطالبی به ظاهر تاریخی (بدآگاهی) به وجود می‌آید که اصالت و سندیت ندارند ولی چون در تایید یا پسند گروه‌های همسو قرار دارند، همچنان در میان مردم پخش و همرسانی می‌شوند. بطور مثال، سال گذشته دو نوجوان ایرانی در فرودگاهی در عربستان سعودی مورد آزار جنسی نیروهای پلیس فرودگاه قرار گرفت. این رویداد خشم ایرانیان را بر‌انگیخت و بویژه در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی و در سطوح مختلف شاهد واکنش‌های بسیاری بودیم. زمانی گذشت و هدف حملات و واکنش‌ها از نیروهای خطاکار در پلیس عربستان فراتر رفت و سپس همه‌ی اعراب را در برگرفت و سرانجام شکلی کاملاً عرب‌ستیزانه به خود گرفت (هرچند عرب‌ستیزی پیشینه‌ی بلندی دارد). پس از یک سال که از آن ماجرا می‌گذرد و البته با توجه به تنش‌های سیاسی‌ای که بین دو کشور ایران و عربستان نیز در زمینه‌های چندی ایجاد شده، امروزه حجم مطالبی که مایه‌ی عرب‌ستیزی دارد بسیار بالا رفته است. در برخی از مطالب، تاریخ ایران را مرور می‌کنند و توضیح می‌دهند که ایرانیان پیش از اسلام چنین و چنان بودند و پس از برآمدن اسلام و یورش عرب‌های مسلمان فلان و بهمان شدند. یا هر از گاهی نسخه‌ی جدیدی از وصیت‌نامه‌ی کورش یا داریوش هخامنشی در میان کاربران اینترنتی همرسانی می‌شود که همراه با جزئیات شگفت انگیزی هستند، یا نسخه‌ی عجیبی از نامه نگاری‌ها میان یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی و عمر ابن الخطاب، خلیفه‌ی دوم مسلمانان در گروه‌ها همرسانی می‌شود که در آن از سوی یزدگرد مطالبی گفته شده که مورد پسند برخی است، یا تصویر “نقاشی” ای پخش می‌شود که در آن وضعیت پس از فروپاشی ساسانیان به تصویر کشیده شده و اعراب مسلمان در حال فروش دختران و زنان اسیر ایرانی هستند (مانندسازی با آنچه امروزه در رفتارهای اعضای داعش دیده می شود). در پایان چنین مطالبی یا مشابه آنها معمولاً این عبارت نیز دیده می‌شود که “ایرانی نیستی اگر پخش نکنی”! (افسوس، مطالبی اینچنین حتی میان دانش‌آموختگان دانشگاهی و باستان‌شناسی خوانده‌ها نیز همرسانی می‌شود). در بسیاری موارد این مطالب حتی همراه با استنادهایی هستند و یا ادعای مستند بودن نیز دارند.
مثال دیگری که می‌توان مطرح کرد ابیاتی از شاهنامه‌ی فردوسی است: “زشیر شتر خوردن و سوسمار / عرب را به جایی رسیده است کار / که تاج کیانی کند آرزو / تفو بر تو ای چرخ گردون تفو”. این ابیات به قدری در میان ما ایرانیان (حتی پیش از رواج اینترنت) جا افتاده و هر از گاهی و بنا به مناسبتی همچنان بارها و بارها آن را همرسانی می‌کنیم که دیگر کسی را یارای شک کردن درباره‌ی اصالت آنها نیست. در حالی که، تصحیحات قیاسی و انتقادی که روی شاهنامه انجام شده (بطور مثال نک. کتاب‌ها و مقالات جلال خالقی مطلق) نشان می‌دهد که این ابیات الحاقی هستند و کاتبان در دوره‌های متاخر این ابیات عرب‌ستیز (و حتی گاهی ابیات زن‌ستیز) را به شاهنامه افزوده‌اند و اینها در قدیمی‌ترین نسخه‌های موجود از شاهنامه دیده نمی‌شوند. مطمئن هستم خوانندگان این مطالب افزون بر مثال‌هایی که در بالا آوردم، هر کدام مثال‌های دیگر و حتی بهتری نیز می‌شناسند و به یاد دارند.
نکته‌ی نگران‌کننده‌تر اینکه، با گذر زمان، این بدآگاهی‌ها باورهای نادرست را جاافتاده‌تر، سخت‌تر و تبدیل به امری بدیهی و طبیعی می‌کنند که اصلاح و روشنگری درباره‌ی آنها بسیار دشوارتر می‌شود. به گفته‌ای، این باورها نهادینه می‌شوند. جالب آنکه، همان گروه پژوهشگران ایتالیایی نتیجه‌گیری‌های خود را راستی‌آزمایی نیز کرده‌اند که نشان از تایید و درستی آن نتایج دارد. نتایج راستی‌آزمایی‌ها نشان می‌دهد که در گروه‌های همسو، اگر تلاشی از سوی کسی برای روشنگری و اصلاح باورهای نادرست انجام شود معمولاً با مقاومت و پافشاری دیگران روبرو می‌شود و یا نادیده گرفته می‌شود. یعنی راه‌ها برای اصلاح بدآگاهی ها و مطالب نادرست بسته می‌شود و بسیاری از مردم تمایلی به اصلاح باورهای نادرست خود ندارند.
اگر کاری نکنیم و مسئولانه برخورد نکنیم، نتیجه این می‌شود که پیش چشم مورخین و باستان‌شناسان، در کنار تاریخ مستند و مکتوب، تاریخی دیگرگونه و در میان توده‌ی مردم رواج پیدا می‌کند. وضعیتی که به تصویر کشیده شد، در حال شکل دادن به باورهای مردم است و اگر بپذیریم که این باورها کنش‌ها و واکنش‌هایمان را شکل می‌دهند و وقتی به دورنمای ایرانِ آینده و آینده‌ی ایران فکر می‌کنیم به نتیجه‌گیری نگران‌کننده و وحشت‌برانگیز می‌رسیم. اگر با مطالب نادرست و بدآگاهی‌ها درباره‌ی تاریخ ایران مسئولانه برخورد نکنیم، پویا نباشیم و واکنش نشان ندهیم، باورهای نادرست گسترش بیشتری پیدا می‌کنند، همگانی‌تر می‌شوند و در آینده اصلاح آنها دشوارتر خواهد شد چون پس از جا افتادن، مقاومت بیشتری بر می‌انگیزد. آنچه از آن گریزی نیست این
است که باید با جریان بدآگاهی در دنیای اینترنت مسئولانه برخورد کرد و روشنفکران و دانش‌آموختگان مسئولیت سنگین‌تری بر دوش دارند.
۱- Misinformation
۲- Laboratory of Computational Social Science
۳- Michela Del Vicario
۴- PNAS
۵- Polarized
http://www.dw.de/a-18515112

یک پاسخ بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *